اخیرا جلسهای با مدیر یک کارخانه تایرسازی داشتم که چند وقتی با آن کار کرده بودم و بالاخره موفق به دیدار مدیرعامل پرمشغله آن شدم که برای هرکاری وقت داشت به جز بهبودهای ناب شرکت خود. در این جلسه من یک عکس از فرآیند تولید کارخانه به او نشان دادم: صفی طولانی از گاریهای تایرهایی که پیش از فرآیند پخت باید رنگ میشدند (فرآیندی که خودش زائد بود). و آن مدیر با تعجب رو به من کرد و گفت: این که خوب است و نشان میدهد ما داریم کار میکنیم.
مطالعه بیشتر: گمبا چیست؟ بررسی اهمیت واقعی گمبا در کسب و کار
من شوکه شدم چون از آغاز کار من در آن شرکت هر روز یک نفر بود که به من گوشزد کند که ما تولید ناب را ده سال پیش از هندیها یاد گرفتهایم و کلی در اینباره کار کردهایم و پیشتاز این شیوه در صنعت تایر کشور بودهایم. به هر حال تنها چاره را آن دیدم که برای آن مدیر توضیح دهم مشکل کجا است.
به او گفتم: اول از همه این نشان میدهد خط شما بالانس نیست. ثانیا با این صف طویل گاریها دیگر جایی برای حرکت هیچچیز نیست و کلی وقت باید صرف شود تا گاریها جابهجا شوند تا مثلا یک لیفتراک بتواند از انبار، مواد اولیه را به خط تایرسازی برساند و تازه نمیتوان برای آن فرآیند رنگ اولویتبندی کرد که کدام گرید تایر را باید زودتر انجام دهد چون فرآیند پخت مربوط به آن خالی است؛ در نتیجه تایرهایی رنگ میشوند که در فرآیند بعدی (یعنی پخت) دستگاه خالی برای آنها وجود ندارد و آنجا هم صف تشکیل میشود و ما نمیتوانیم به موقع تولید کنیم و…..
و نهایت این که با حل همین یک مشکل ما میتوانستیم بهرهوری روزانه کارخانه را حداقل 20 درصد بالا ببریم و روش کار هم راحت بود. باید کنار هر ایستگاه تایرسازی (فرآیند قبلی) یک گاری در حال پر شدن باشد، و یک گاری خالی برای مرحله بعد. و کنار خط رنگ هم یک گاری از تایرهای در حال رنگ شدن و یک گاری خالی تا به فرآیند بعدی بازگردد و پر شود و با این حرکت رفت و برگشتی ساده، تولید خود به خود زمانبندی و مدیریت میشد و صف هم از بین میرفت چون تایرسازی نمیتوانست بدون گاری خالی تولید کند یا به تعبیری اگر گاری خالی وجود ندارد باید تولید را متوقف کنی. گام بعدی البته بالانس کردن خط رنگ با خطوط تایرسازی و استقرار یک سیستم کششی کامل بود.
البته که این کارها سخت است. و میدانید کار آسان چیست؟ خرید تجهیزات جدید برای بالا بردن ظرفیت. ظرفیتی که میشد از دل وضع موجود و به کمک تفکر ناب به آن دست یافت بدون سرمایهگذاری گزافی که نهایتا هم با آشفتگی حاکم بر کارخانه فقط دردسر بر دردسر میافزود.
اما چرا خرید تجهیزات جدید راحتتر از شناسایی اتلافها و پیادهسازی ناب است؟ چون تولید ناب نیازمند تفکر، حل مسئله، کار استاندارد، رفتن دائمی به گمبا و مشاهده واقعیتهای از نزدیک و مهمتر از همه تغییر مایند سِت است، حداقل درک این که یک کارخانه شلوغ و درهم و برهم ممکن است یک کارخانه در حال کار باشد اما یک کارخانه بهرهور قطعا نیست.
من نتوانستم کارم را با آن شرکت ادامه دهم اما همان تجربه کوتاه یکبار دیگر این حقیقت را به من ثابت کرد که تولید ناب میتواند معجزه کند و نیاز به سرمایهگذاری برای تجهیزات جدید را به تعویق بیاندازد تا وقتی که بتوان با حذف اتلاف و افزایش بهرهوری این ظرفیت را افزایش داد. و یک حقیقت دیگر: مشکل ما کمبود تجهیزات نیست بلکه طرز تفکر مدیران صنعت کشور است.
به امید ایرانی ناب
سرشار از ارزش و تهی از اتلاف
کاظم موتابیان