به قلم کاظم موتابیان
مقدمه
هر شرکتی در هر شرایطی، برای پیادهسازی یک تغییر، چه تغییر کوچکی در سطح کارگاه و چه تغییر استراتژیک، همیشه دو انتخاب دارد. این دو انتخاب بر اساس دو نوع رویکرد بهبود متفاوت است: رویکرد تولید انبوه و رویکرد تولید ناب (که در این مقاله من آنها را رویکرد انبوه و رویکرد ناب مینامم). در این مقاله، ابتدا سعی میکنم این دو رویکرد را تعریف کرده و مزایا و معایب آنها را تشریح کنم و در نهایت نشان دهم چگونه میتوانیم یک تحول کامل ناب را با حداقل زمان و هزینه انجام دهیم.
رویکرد انبوه
منطق پشت این رویکرد ساده است: “تولید محصولات بیشتر در یک دوره زمانی مشخص” تا هزینههای ثابت و سربار بین محصولات بیشتری سرشکن شود و در نتیجه هزینه سرانه هر محصول کاهش یابد. تای چی اوهنو درباره این روش میگوید: کشتیهای بزرگتر برای توپهای بزرگتر. این رویکرد مبتنی بر ایده “صرفهجویی ناشی از مقیاس” (economy of scale) است.
پس تولید انبوه برای کاهش هزینهها فقط یک منطق دارد: تولید هر چه بیشتر از محصولات هر چه کم تنوعتر برای کاهش سرانه تولید هر واحد محصول. این همه آن چیزی است که هنری فورد به دنبال آن بود و به آن فوردیسم هم گفته میشود.
مزایای تولید انبوه
در شرایط خوب یعنی زمانی که آنچه را تولید میکنیم میفروشیم، رویکرد تولید انبوه میتواند تا زمانی که سایر متغیرهای تولید ثابت بمانند، مانند سرمایهگذاری، هزینههای متغیر یا پیچیدگیهای ناشی از افزایش تولید، به سودآوری بیشتر منجر شود.
مثالی از روش صرفهجویی ناشی از مقیاس:
یک خانواده میخواهد کارتهای دعوت عروسی را برای عروسی دخترشان چاپ کند. چاپ 500 کارت 1000 دلار هزینه دارد. با این حال، چاپ 1000 کارت 1500 دلار برای آنها هزینه خواهد داشت. بنابراین، در حالی که 500 کارت برای هر کارت 2 دلار هزینه خواهد داشت، چاپ 1000 نسخه 1.5 دلار برای هر کارت هزینه خواهد داشت. دلیل این است که قیمت پس از پوشش هزینههای اولیه راهاندازی فرآیند چاپ کارت کاهش مییابد. در نتیجه، هزینه کارتهای اضافی فقط شامل هزینههای متغیر است (مثل هزینه مقوا، نیروی کار، رنگ و …) و در نتیجه، هزینه سرانه کارتها از یک تعداد به بعد مثلا بعد از پانصد کارت کاهش می یابد.
معایب تولید انبوه
اما این رویکرد معایب خاص خود را دارد:
در شرایط خوب: به دلیل امکان تغییر متغیرهای تولید مانند سرمایهگذاری، هزینههای تولید و پیچیدگی، بسیار محتمل است که صرفهجویی ناشی از مقیاس به ضد خود تبدیل شود. این مشکل به عنوان “عدم خطی بودن سرمایهگذاری اضافی” شناخته میشود.
این مشکل زمانی رخ میدهد که هزینه ثابت هر محصول با افزایش مقدار تولید افزایش یابد. این بدان معناست که تلاش برای افزایش تولید منجر به افزایش هزینه سرانه هر محصول میشود. به عبارت دیگر، در یک سیستم تولید انبوه، رشد فراتر از (Q2) (به شکل 1 رجوع کنید) منجر به آشفتگی میشود که متقابلا منجر به افزایش هزینهها، احتمالا با همان نرخ افزایش درآمد یا حتی بیشتر میشود. بنابراین این بدان معناست که حاشیه سود کاهش مییابد یا در بهترین حالت ثابت میماند. معمولاً این مسئله زمانی اتفاق میافتد که شرکتها سریعتر از آنچه میتوانند به طور موثر مدیریت کنند، رشد میکنند. بنابراین، با حرکت شرکتها فراتر از Q2، آنها مزیت صرفهجویی ناشی از مقیاس را از دست میدهند، بنابراین فراتر از Q2 که اندازه ایدهآل برای یک شرکت است، تولید کالاهای بیشتر منجر به افزایش هزینه سرانه هر محصول میشود.
در شرایط بد: زمانی که نمیتوانیم آنچه را که تولید میکنیم بفروشیم (افزایش تولید به میزان مشخص و بیشتر از تقاضای موجود)، موجودی ایجاد میکنیم. این به معنای از دست دادن نقدینگی، نیاز به فضای ذخیرهسازی اضافی، حمل و نقل اضافی، مسائل کیفیتی و بسیاری از مسائل دیگر است. در بدترین حالت، یک شرکت ممکن است همزمان بیش از تقاضا تولید کند و از نقطه Q2 فراتر رود. در این صورت مشکلات شرکت چند برابر خواهد شد. بنابراین، هنگامی که تولید انبوه نتواند حاشیه سود را افزایش دهد و در نهایت زمانی که رشد درآمد شروع به کاهش میکند، شرکتهای تولید انبوه تمایل به کاهش هزینهها دارند.
اما رویکرد انبوه فقط یک راه برای کاهش هزینهها میشناسد: کاهش هزینه سرانه! (اگر امکان کاهش هزینهها با افزایش تولید وجود نداشته باشد). در اینجا یک شرکت تولید انبوه به دنبال کات کردن هزینهها میرود که به دلیل نداشتن روش درست (حذف اتلاف) میتواند شرکت را دچار اختلالهای اساسی کند همچون حذف نیروی کار، کاهش اضافهکاری و … که میتواند منجر به نارضایتی و عدم احساس امنیت نیروی کار شود و در نتیجه مشکلات واقعی شرکت افزایش یابد.
نمونههایی از کاهش هزینه:
-کاهش نیروی کار برای حذف پاداشها و اضافهکاری
-کاهش هزینه مواد اولیه (با کاهش کیفیت آنها)
-کاهش خدمات مشتری و غیره
تمام پروژههای کاهش هزینه فقط منجر به فروپاشی کل سیستم به دلیل کاهش اعتماد و افزایش نارضایتی مشتریان داخلی و خارجی و بسیاری از مشکلات میشوند. این روش معمولاً فقط در کوتاه مدت جواب میدهد، اما در بلندمدت فقط مشکلات را افزایش میدهد.
رویکرد ناب
رویکرد ناب بر منطق تفکر ناب استوار است. منطق پشت تفکر ناب به سادگی این است:
بهبود هر چیزی، از یک مشکل کوچک در کف کارگاه تا مشکلات بزرگ در سطح سازمانی، فقط به یک روش امکانپذیر است: تعریف ارزش از دیدگاه مشتری و حذف اتلاف (مودا) از همه فعالیتها در سراسر سازمان، برای دستیابی به ارزش مورد انتظار مشتری.
برای روشن کردن این تعریف، بهتر است مفاهیم کلیدی آن را تعریف کنیم: اتلاف به طور خاص به هر فعالیت انسانی اطلاق میشود که منابع را جذب میکند اما از نگاه مشتری ارزشی به محصول اضافه نمیکند و در نتیجه، مشتری حاضر نیست برای آن پولی پرداخت کند.
از نگاه ناب، سه نوع کار وجود دارد:
- کار ارزشآفرین،
- کار اتلافزا و
- کار ضروری اما غیرارزشآفرین.
کار ارزشآفرین برای برآورده کردن نیازهای مشتری ضروری است. اتلاف، کاری است که برای برآورده کردن نیازهای مشتری ضروری نیست. کار ضروری اما غیرارزشآفرین برای مشتری ارزشی ایجاد نمیکند، اما برای روان نگه داشتن کارها مانند ایمنی، آموزش و ممیزی ضروری است.
ارزش به معنای مشخصات محصولی است که نیازهای مشتری را برآورده میکند و مشتری حاضر است برای آن پول پرداخت کند. ارزش فقط توسط مشتری نهایی قابل تعریف است و تنها زمانی معنیدار است که از نظر یک محصول خاص بیان شود: (یک کالا یا یک خدمت، و اغلب هر دو به طور همزمان) نیازهای مشتری را در یک قیمت خاص و در یک زمان خاص برآورده میکند. در رویکرد ناب، شرکتها باید این سه نوع کار را در همه فعالیتهای خود شناسایی کنند و سپس با افزایش کار ارزشآفرین، با حذف کار اتلافزا و در بلندمدت با حذف یا کاهش کار ضروری غیرارزشآفرین، ارزش بیشتری برای مشتریان خود ایجاد کنند.
به طور خلاصه، تفکر ناب به این دلیل ناب است که راهی برای انجام بیشترین با کمترین فراهم میکند، تلاش انسانی کمتر، تجهیزات کمتر، زمان کمتر و فضای کمتر، در حالی که به آنچه مشتری میخواهد نزدیک و نزدیکتر میشود. تفکر ناب از طریق بازخورد سریع ( ناشی از کار در حرکت پیوسته و تحت کشش مشتری) منجر به رضایتبخشتر شدن کار برای کارکنان میشود. و کارکنانِ خشنود یعنی مشتریِ خشنود.
5 اصل تفکر ناب
تفکر ناب همانطور که توسط ووماک و جونز توضیح داده شده است، شامل پنج اصل زیر است:
– تعریف ارزش از نگاه مشتری
– تجزیه و تحلیل جریان ارزش
– آفرینش حرکت پیوسته در جریان ارزش
– استقرار کشش هموار در جریان ارزش
– جستجوی کمال تا رسیدن به اتلاف صفر.
مزایای تولید ناب
در شرایط بد (زمانی که نمیتوانیم آنچه را تولید میکنیم بفروشیم): همانطور که گفته شد، تفکر ناب به دو روش مهم به شرکتها کمک میکند: با حذف اتلاف و ایجاد ارزش بیشتر برای مشتری. به این ترتیب، تفکر ناب، هزینهها را کاهش میدهد و شرکتها را پربازدهتر و منظمتر میکند و بستر مناسبی برای رشد و افزایش اندازه شرکت در شرایط خوب فراهم میآورد.
مطالعه بیشتر: تولید ناب (Lean Production) چیست؟ + مثالهای کاربردی
قاعده مهم: در رویکرد ناب در هر دو شرایط، ابتدا با تمرکز بر وضعیت فعلی، اتلاف را شناسایی کنید. سپس با حذف کارهای اتلافزا و کاهش کارهای غیرارزشآفرین، وضعیت فعلی را بهبود بخشید. بعداً، وضعیت جدید و نتایج ناب را حفظ کنید. در نهایت، وقتی احساس کردید که در موقعیت مناسبِ تحول ناب خود هستید و به بلوغ ناب رسیدهاید، زمان آن است که به فکر رشد و افزایش اندازه شرکت خود باشید.
در شرایط خوب (زمانی که آنچه را تولید میکنیم میفروشیم): با رعایت قانون فوق، شرکتها میتوانند بدون مواجهه با مشکلات رویکرد انبوه، از نقطه Q2 فراتر روند، زیرا اکنون یک سیستم پربازده، منظم و قابل مدیریت ایجاد شده است که میتواند به راحتی رشد کند. اکنون زمان فراتر رفتن از نقطه Q2 است.
معایب تولید ناب
یک سیستم ناب تنها زمانی خوب کار میکند که مدیران و همه کارکنان همیشه متعهد به رویکرد ناب باشند. در غیر این صورت، بهبودها و نتایج آنها به سرعت از بین میرود و شرکت با مشکلات بیشتری نسبت به قبل از اجرای ناب (سیستم تولید انبوه قدیمی) مواجه خواهد شد. بقای ناب کاملاً به تصمیمات فردی و جمعی، از مدیریت ارشد شرکت تا اپراتورها، بستگی دارد و سیستم ناب را میتوان به راحتی تخریب کرد. همانطور که مایکل باله در کتاب کارخانه ناب میگوید: همه چیز منوط به کارکنان است.
تحول ناب: از انبوه به ناب (ضرورت تحول ناب)
بر اساس مزایا و معایب رویکرد انبوه، نتیجه میگیریم که حتی در شرایط خوب، این رویکرد در دنیای واقعی کار نمیکند و به صرفهجویی ناشی از مقیاس منجر نمیشود و در نتیجه، حاشیه سود شرکتها کاهش و مشکلات آنها افزایش مییابد. البته در یک بازار کاملا انحصاری – نه حتی در یک سیستم انحصار چند جانبه oligopoly –که تولید کننده قیمت را از طریق افزایش میزان سود دلخواه به هزینه تمام شده تعیین میکند، میتوان حاشیه سود را بالا برد و از این طریق، غیر اقتصادی بودن ناشی از رویکرد انبوه را پوشش داد، اما این روش هم در بلندمدت جواب نمیدهد. کافی است به هر دلیل این مزیت از بین رود و شرکتی که پر از مشکلات پنهان است ناگهان دچار بحران شود.
بنابراین، تنها راه حل برای شرکتها برای دستیابی به حاشیه سود کافی ، یک حاشیه سود افزایش یابنده و همچنین رشد پایدار بدون توقف و بدون بازگشت، تحول ناب است.
سه نکته اساسی در تحول ناب:
همانطور که در معایب رویکرد ناب ذکر شد، پیادهسازی ناب به افراد بستگی دارد و میتواند در اثر تصمیمات غلط خیلی سریع نتایج به دست آمده هم از بین برود، زیرا ممکن است هم مدیران و هم کارکنان همیشه تحت تأثیر وسوسه رویکرد انبوه قرار گیرند و تصمیمات خود را بر اساس رویکرد تولید انبوهی بگیرند. اتخاذ چنین تصمیماتی باعث انحراف تحول ناب شرکتها میشود و آنها به وضعیت قبلی خود باز میگردند. برای جلوگیری از این مشکل، نکات زیر پیشنهاد میشود:
- ابتدا در سطح مدیریتی و سپس در سطح کارکنان تفاوت بین رویکرد انبوه و رویکرد ناب و مزایای رویکرد ناب را به خوبی درک کنید. توجه: درک این تفاوت مستلزم تغییر ذهنیت و فرهنگ سازمانی شرکتها است.
- اطمینان حاصل کنید که مدیران و کارکنان در تمام موقعیتهای تصمیمگیری، به رویکرد ناب متعهد هستند و تحت تأثیر وسوسه رویکرد انبوه قرار نمیگیرند.
- برای تحقق موارد فوق از یک سنسهای ناب کمک بگیرید. یک سنسهای ناب چگونه میتواند به شما کمک کند؟ به شما کمک میکند تفاوت بین رویکرد انبوه و رویکرد ناب و مزایای رویکرد ناب را عمیقاً درک کنید. به شما یاد میدهد که چگونه از تکنیکهای حل مسئله ناب و ابزارهای ناب برای حل مشکلات شرکت خود استفاده کنید.
• تکنیکهایی مانند گزارش A3، نقشهبرداری جریان ارزش، پنج چرا، اصول تفکر ناب و ابزارهایی مانند کاهش زمان تبدیل (SMED) و تولید ترکیبی در دستههای کوچک به روشهای اقتصادی.
• با هدایت جلسات حل مسئله از تصمیمگیریهای تولید انبوهی جلوگیری میکند.
• با ممیزی مداوم بهبودهای ناب، از هرگونه انحراف از ناب و بازگشت به تولید انبوه جلوگیری میکند.
• با ایجاد ممیزیهای روتین لایهای توسط سطوح مختلف مدیریتی ، به حفظ پیشرفت و جلوگیری از بازگشت کمک میکند.
نتیجه
اگر دریک بازار حتی شبه رقابتی یا رقابت چند جانبه کار میکنید، شیوه تولید انبوه نمیتواند به شما کمک کند که به سود پایدار و افزاینده دست یابید. پس فقط یک راه برای شما باقی میماند: رویکرد ناب را یاد بگیرید و به کمک یک سنسهای ناب (مربی ناب) سفر ناب خود را آغاز کنید قبل از آنکه برای هر گونه تغییری دیر شود.