قرار بود برای مدیران شرکت فرمند یک کارگاه آموزشی چهار روزه تفکرناب از A تا Z برگزار شود و در آخرین لحظات ما متوجه شدیم که مخاظبان ما نه مدیران ارشد و میانی (بر خلاف همیشه) بلکه مدیران خطوط تولید و سرپرستان آن هستند. البته ما بارها با همین گروه از مخاطبان در شرکتهای مختلف کلاس داشتیم و بیش و کم کارگاههای خوبی بودند، اما همه این کارگاهها بعد از برگزاری کارگاه با مدیران ارشد و میانی و حتی بعد از انجام پیادهسازی پروژههای پایلوت ناب بوده است. این بار، اما این پرسش برای ما مطرح شد که آیا برگزاری چنین کارگاهی مستقیما برای مدیران خطوط تولید و سرپرستان، کارگاه موفقی از کار در خواهد آمد؟ تجربههای قبلی ما میگفت نه. ما با این پیش فرض و به دلیل تعهدی که داده بودیم در کلاس حاضر شدیم.
از همان نخست، نحوه تعامل مخاطبان و مشارکت ایشان در سوالات انفرادی و گروهی انفرادی و تمرینات عملی و پرسشگریهای عمیق و درست آنها نشان داد این تجربه، تجربهی متفاوتی است و ما با جمعی یادگیرنده مواجه هستیم؛ کسانی که به راستی خواهان آن هستند که برای شرکت خود کاری کنند و به دنبال راه حل میگردند. به همین دلیل در روزی که ما از یکی از خطوط تولید کارخانه بازدید کردیم، با رهیافتی کاملا متفاوت مواجه شدیم. در بسیاری از شرکتها وقتی برای نخستین بار از خط تولید بازدید میکنیم، اگر وجود اتلاف را به مدیران و کارکنان نشاند دهیم، درصد برمیآیند به ما ثابت کنند آنچه ما اتلاف مینامیم به هیچ وجه اتلاف نیست و یا هیچ روش دیگری برای انجام این کار وجود ندارد و صنعت آنها با صنایعی که ما دیدهایم فرق میکند و در صنعت آنها باید این اتفاقات بیافتد. این جمله دیگر برای ما آن قدر عادی شده است که دیگر آن را نمیشنویم: «در صنعت ما راه دیگری وجود ندارد یا این اجتناب ناپذیراست» .
در فرمند اوضاع از قرار دیگری بود. ما توانستیم با آزادی تمام درباره تمام اتلافهایی که میدیدیم سخن بگوییم و آنها با علاقمندی میشنیدند حتی خودشان پیش قدم شدند و فهرستی از اتلافهایی را که توانستند شناسایی کنند به ما نشان دادند. آنها یک بار هم نگفتند که کاری نمیشود کرد، بلکه بیشتر علاقمند بودند که بدانند چگونه میتوان این اتلافها را بر طرف کرد.
و اینگونه شد که ما دو روز آخر کارگاه را به آموزش حل مسئله ناب و نوشتن گزارش A3 گذرانیدم و باز هم همکاری همه جانبه، درک عمیق مفاهیم، تلاش برای شناسایی دقیق مشکل و تجزیه و تحلیل همه جانبه ریشه مشکل از طرف مخاطبان به ما نشان داد که ما با جمعی یادگیرنده مواجه هستیم، جمعی که به کمک آنها نه تنها توانستیم در روز آخر برای مشکلی که موضوع A3 بود، تمام مراحل حل مسئله ناب را طی کنیم، بلکه یک A3 اولیه بنویسیم (که البته نشان میداد چه کوششهای علمی بیشتری لازم است تا هم مشکل و هم ریشه و هم اقدام اصلاحی آن پیدا شود) بلکه هر گروه توانست در عرض 45 دقیقه یک A3 اولیه برای مشکلی که خود انتخاب کرده بود بنویسند.
اینسان بود که ما دانستیم فرمند شهرت خود را بیش از هر چیز، بیش از شکلاتهای خوشمزه، تجهیزات و امکانات و سابقه طولانی وی در این صنعت، مدیون کارکنانی است که میخواهند ناب باشند. پتانسیلی که اگر از تواناییهای فکری ایشان استفاده بیشتری شود چه بسا این شرکت را به سمت استقرار فرآیندهای نابی در سطح کلاس جهانی هدایت کند. این همان مفهومی است که فلسفه ناب قویاٌ به آن معتقد است: تولید محصولات عالی از طریق فرایندهای عالی (فرایندهایی با حداقل اتلاف). این مفهوم، در واقع همان اتلاف نهم است: تواناییهای فکری به کار گرفته نشدهی کارکنان برای شناسایی و حل مشکلات به کمک حل مسئله ناب و جعبه ابزار ناب.
اکنون وقت آن است که شما نیز از خود سوال کنید:
- اوضاع در شرکت شما از چه قرار است؟
- آیا شما هم از اتلاف نهم رنج میبرید؟ و
- آیا نخستین کایزن همان استفاده از خِرَد کارکنان برای رفع ریشه اتلافها نیست؟
نخستین و مهمترین گام نابی که معمولا یا هرگز برداشته نمیشود یا بسیار دیر برداشته میشود.