در هر شرکتی، تبدیل انبار به سوپرمارکت، کاری است بسیار سخت. انبار، جایی است که کالاها روی هم تلنبار میشوند و موجودی آنها دایما در نوسان است و نوسانها به حدی زیاد است که حتی یک سیستم کامپیوتری فوق پیشرفته مانند ERP هم نمیتواند صحت و به روز بودن آنها را معین کند. در مقابل، سوپرمارکت جایی است که موجودیها در دایره معینی تغییر میکنند و همواره یک برنامه معین جایگزینی برای موجودیهای مصرفی در آنها وجود دارد، یک برنامه ناب کششی که به ما میگوید وقتی چیزی مصرف شد باید در اسرع وقت و به همان میزان، تولید و جایگزین شود. سوپرمارکت علاوه بر این، یک محیط کاملا ساماندهی شده است که در آن هر وضعیت نادرست و غیر معمول به سرعت شناسایی میشود. سوپرمارکتِ محصول نهایی، مهمتر از همه نبضِ تولید و فروش است و نشان میدهد آیا آنها درست کار میکنند یا نه. درباره تفاوت میان انبار و سوپرمارکت هرچه بگویم کم است.
به همین دلیل ما در بونادو و بعد از راهاندازی گام اول سلول بیخسی (بدون کامل کردن فرآیند ناب شدن آن) به سراغ سوپرمارکت محصول نهایی رفتیم. سوپرمارکت محصول نهایی بونادو با همه سوپرمارکتهایی که ما برای ساختن آنها تلاش کردهایم یک تفاوت اساسی دارد: این سوپرمارکت، یک فرآیند تولید هم هست، فرآیند منجمد کردن محصول. به همین دلیل، فضایی است بسیار گران قیمت و پر هزینه که در کوتاه مدت به هیچ وجه نمیتوان آن را گسترش داد تا بتوان با تقاضای روز افزون مشتری در آن محصولات بیشتری نگاه داشت. استقرار این سوپرمارکت یکی از چالش برانگیزترین پروژههای ناب زندگی من بوده است. با این حال، این سوپرمارکت در حال مستقر شدن است. عکسهای فوق، مراحل اجرایی کار را نشان میدهند اما تا استقرار یک سوپرمارکت محصول نهایی ناب که تحت فرمان کشش مشتری کار کند و خودش توسط هیچ نوسان بیرونی دچار آشفتگی نشود راهی دراز در پیش داریم. درباره پیشرفت کار این سوپرمارکت باز هم به شما گزارش خواهم داد.