پرسش این متن، پرسشی پرسیدنی است، پرسشی که مغفول مانده است. پاسخ بدین پرسش، پاسخ بدین پرسش نیز هست که آیا انسان موجود صاحب اختیار و اراده و انتخاب است یا موجودی مجبور، آیا او فعال است یا منفعل، آیا او مسئول است یا قربانی؟ هم از این رو دقت در این متن برای هر کس که بخواهد عنان سرنوشت خویش در دست گیرد، ضروری تواند بود. پس یک بار دیگر در پرسش بنگریم: چه باشد آنچه که تأثیر خوانندش؟
۱. در این متن هر جا سخن از تاثیرپذیری است، تاثیرپذیری انسانی، نظری و بک جانبه مد نظر است، هر چند مباحث با کمی تعمق به تاثیر و تاثر (یعنی تأثیر دو جانبه) نیز قابل تعمیم است.
۲. تاثیرپذیری در ذات خود منفعلانه است، فرایندی با حداقل دو طرف که اولی که متقدم است بر دومی که متاخر است، اثر میگذارد. اقدام اولی میتواند، اقدامی، عملی یا نظری باشد ولی تاثر دومی مقدمتا قطعا نظری است، هر چند به عمل هم منجر خواهد شد لاجرم.
۴. تأثیر، همواره امری جبری است و نه اختیاری و قبول آن مستلزم رد اراده و اختیار و آزادی انسانی است.
۵. پس آیا چیزی به نام تاثیر وجود ندارد و این واژه کلا در مورد انسان قابل کاربرد نیست؟ تاثیر، البته درباره هرچه که فاقد ادراک و قوه تجزیه و تحلیل باشد به کاربردنی است، اما درباره هر آنچه که واجد قوه دراکه و حق انتخاب است، کاربرد ندارد.
۶. پس چرا این واژه این قدر پر کاربرد است و بخشی از هر مطالعه تاریخیِ اندیشهها به همین تاثیر فلان فیلسوف بر بهمان فیلسوف میپردازد و هکذا؟
۷. به قول ویتگِنشتاین، مشکل در آن است که زبان در مرخصی است و اگر تدقیق لازم در هر امری صورت گیرد چه بسا معلوم شود بسی واژهها که به کار میبریم در جای خود به کار برده نمیشوند و به قول قدما ”مِن غیر ما وضع له“ به کار برده میشوند.
مثلا آنچه که در روابط انسانی، تأثیر نامیده میشود همان الهام یا عطف توجه است که هر دو بار معنایی اختیاری دارند، اما به غلط تأثیر نامیده میشوند.
- اکنون برای اثبات دعاوی مطروحه، حمل بر صحت میگذاریم و میپذیریم چیزی به نام تأثیر وجود دارد. پس در این جا پرسش بایسته آن است که بپرسیم ساز و کارهای این تأثیر چگونه است؟
- به حصر عقلی میتوان دو گونه تاثیرپذیری را برشمرد: تاثیرپذیری کامل و بی قید و شرط و تاثیرپذیری جزیی.
تاثیرپذیری کامل و بی قید و شرط، اساسا امکانپذیر نیست مگر آن که ذهنِ تاثیرپذیر، خالی و کاملا منفعل باشد. اما هیچ ذهنی نه خالی و نه کاملا منفعل است و حتما دخل و تصرفی در مؤثر دارد و این خود ترجمان عمل آگاهانه و انتخابگرانه است، که مفهوم جبری و منفعلانه تاثیر را نفی و داعیه متن حاضر را اثبات میکند.
و اما تاثیر پذیری جزیی! در این گونه تاثیرپذیری، لاجرم قوه دراکه دخالت میکند و به زعم خود درست را از غلط جدا میکند و درست را میپذیرد و غلط را حذف میکند، و این یعنی عملی آگاهانه و خلاقانه که خود به خود، مفهومی به نام تاثیرپذیری را (که عملی کاملاً منفعلانه است) به انتفای «سالبه الموضوع» رد میکند .
- اما چرا مردمان از تاثیرگذاری و ثاثیرپذیری حتی گاه به تسامح استفاده میکنند؟ شاید ذکر چند نمونه بتواند موضوع را روشن کند:
۱) من تحت تأثیر فلان سخن یا بهمان عمل فلان کس، چنین کردم. این بهترین شیوه برای فرار از قبول مسؤلیت افکار و اعمال خود و گذاشتن خود در جایگاه قربانی است.
۲) فلان فلسفه یا اثر از بهمان فلسفه یا اثر تأثیر گرفته است. این گونه سخنان دو هدف دنبال میکنند: نفی استقلال نظر مورد بررسی و از این طریق، احتمالاً رد آن بینیاز به بررسی خود اثر و دیگری اثبات فضل منتقد که نشان دهد نه تنها ریشههای یک نظر را در نظرات دیگر میشناسد و میداند، بلکه آنقدر هوشمند است که توانسته است در اثر مورد بررسی جای پای آنها را بیابد.
به گمانم همین دو شکل کاربرد، دلیل اپیدمیک این میزان از کاربرد تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را بر اهل نظر، روشن کند.
البته با مراجعه به مقاله روشنگری کانت هم میتوان دریافت که تمام احتجاجات او بر نظریهای مبتنی است که متن حاضر از آن پدافند میکند: رد مقولهای به نام تأثیرپذیری. کانت این معنا را به ویژه با اصطلاح «صغارت خود تحمیلی» بیان میدارد بی آنکه به موضوع تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بپردازد. در واقع، راقم این سطور مدعی است هیچ روشنگریای موجه و ممکن نخواهد شد، مگر آنکه پیش از آن داعیه نوشته حاضر مورد قبول یا مفروض باشد، یعنی بر همگان معلوم باشد که چیزی به نام عمل منفعلانهی تأثیرپذیری وجود ندارد و تنها چیزی که وجود دارد قبول انتخابگرانه یک نظر است به هر دلیلی یا همان که کانت به آن صغارت خود تحمیلی میگوید.
امید آن که در نقد مقاله کانت با نام «روشنگری چیست؟» این کوتاه را با تفصیل بیشتری به شرح درآورم. باشد که توفیق، رفیق باشد.
کاظم موتابیان
چه باشد آنچه که «تأثیر» خوانندش؟
پرسش این متن، پرسشی پرسیدنی است، پرسشی که مغفول مانده است. پاسخ بدین پرسش، پاسخ بدین پرسش نیز هست که آیا انسان موجود صاحب اختیار و اراده و انتخاب است یا موجودی مجبور، آیا او فعال است یا منفعل، آیا او مسئول است یا قربانی؟ هم از این رو دقت در این متن برای هر کس که بخواهد عنان سرنوشت خویش در دست گیرد، ضروری تواند بود. پس یک بار دیگر در پرسش بنگریم: چه باشد آنچه که تأثیر خوانندش؟
۱. در این متن هر جا سخن از تاثیرپذیری است، تاثیرپذیری انسانی، نظری و بک جانبه مد نظر است، هر چند مباحث با کمی تعمق به تاثیر و تاثر (یعنی تأثیر دو جانبه) نیز قابل تعمیم است.
۲. تاثیرپذیری در ذات خود منفعلانه است، فرایندی با حداقل دو طرف که اولی که متقدم است بر دومی که متاخر است، اثر میگذارد. اقدام اولی میتواند، اقدامی، عملی یا نظری باشد ولی تاثر دومی مقدمتا قطعا نظری است، هر چند به عمل هم منجر خواهد شد لاجرم.
۴. تأثیر، همواره امری جبری است و نه اختیاری و قبول آن مستلزم رد اراده و اختیار و آزادی انسانی است.
۵. پس آیا چیزی به نام تاثیر وجود ندارد و این واژه کلا در مورد انسان قابل کاربرد نیست؟ تاثیر، البته درباره هرچه که فاقد ادراک و قوه تجزیه و تحلیل باشد به کاربردنی است، اما درباره هر آنچه که واجد قوه دراکه و حق انتخاب است، کاربرد ندارد.
۶. پس چرا این واژه این قدر پر کاربرد است و بخشی از هر مطالعه تاریخیِ اندیشهها به همین تاثیر فلان فیلسوف بر بهمان فیلسوف میپردازد و هکذا؟
۷. به قول ویتگِنشتاین، مشکل در آن است که زبان در مرخصی است و اگر تدقیق لازم در هر امری صورت گیرد چه بسا معلوم شود بسی واژهها که به کار میبریم در جای خود به کار برده نمیشوند و به قول قدما ”مِن غیر ما وضع له“ به کار برده میشوند.
مثلا آنچه که در روابط انسانی، تأثیر نامیده میشود همان الهام یا عطف توجه است که هر دو بار معنایی اختیاری دارند، اما به غلط تأثیر نامیده میشوند.
- اکنون برای اثبات دعاوی مطروحه، حمل بر صحت میگذاریم و میپذیریم چیزی به نام تأثیر وجود دارد. پس در این جا پرسش بایسته آن است که بپرسیم ساز و کارهای این تأثیر چگونه است؟
- به حصر عقلی میتوان دو گونه تاثیرپذیری را برشمرد: تاثیرپذیری کامل و بی قید و شرط و تاثیرپذیری جزیی.
تاثیرپذیری کامل و بی قید و شرط، اساسا امکانپذیر نیست مگر آن که ذهنِ تاثیرپذیر، خالی و کاملا منفعل باشد. اما هیچ ذهنی نه خالی و نه کاملا منفعل است و حتما دخل و تصرفی در مؤثر دارد و این خود ترجمان عمل آگاهانه و انتخابگرانه است، که مفهوم جبری و منفعلانه تاثیر را نفی و داعیه متن حاضر را اثبات میکند.
و اما تاثیر پذیری جزیی! در این گونه تاثیرپذیری، لاجرم قوه دراکه دخالت میکند و به زعم خود درست را از غلط جدا میکند و درست را میپذیرد و غلط را حذف میکند، و این یعنی عملی آگاهانه و خلاقانه که خود به خود، مفهومی به نام تاثیرپذیری را (که عملی کاملاً منفعلانه است) به انتفای «سالبه الموضوع» رد میکند .
- اما چرا مردمان از تاثیرگذاری و ثاثیرپذیری حتی گاه به تسامح استفاده میکنند؟ شاید ذکر چند نمونه بتواند موضوع را روشن کند:
۱) من تحت تأثیر فلان سخن یا بهمان عمل فلان کس، چنین کردم. این بهترین شیوه برای فرار از قبول مسؤلیت افکار و اعمال خود و گذاشتن خود در جایگاه قربانی است.
۲) فلان فلسفه یا اثر از بهمان فلسفه یا اثر تأثیر گرفته است. این گونه سخنان دو هدف دنبال میکنند: نفی استقلال نظر مورد بررسی و از این طریق، احتمالاً رد آن بینیاز به بررسی خود اثر و دیگری اثبات فضل منتقد که نشان دهد نه تنها ریشههای یک نظر را در نظرات دیگر میشناسد و میداند، بلکه آنقدر هوشمند است که توانسته است در اثر مورد بررسی جای پای آنها را بیابد.
به گمانم همین دو شکل کاربرد، دلیل اپیدمیک این میزان از کاربرد تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را بر اهل نظر، روشن کند.
البته با مراجعه به مقاله روشنگری کانت هم میتوان دریافت که تمام احتجاجات او بر نظریهای مبتنی است که متن حاضر از آن پدافند میکند: رد مقولهای به نام تأثیرپذیری. کانت این معنا را به ویژه با اصطلاح «صغارت خود تحمیلی» بیان میدارد بی آنکه به موضوع تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بپردازد. در واقع، راقم این سطور مدعی است هیچ روشنگریای موجه و ممکن نخواهد شد، مگر آنکه پیش از آن داعیه نوشته حاضر مورد قبول یا مفروض باشد، یعنی بر همگان معلوم باشد که چیزی به نام عمل منفعلانهی تأثیرپذیری وجود ندارد و تنها چیزی که وجود دارد قبول انتخابگرانه یک نظر است به هر دلیلی یا همان که کانت به آن صغارت خود تحمیلی میگوید.
امید آن که در نقد مقاله کانت با نام «روشنگری چیست؟» این کوتاه را با تفصیل بیشتری به شرح درآورم. باشد که توفیق، رفیق باشد.
کاظم موتابیان
میانگین امتیازها 0 / 5. شمارش امتیازها 0